چند سال گذشته مشکلی داشتم که خیلی هم بزرگ نبود اما همیشه به چشم می آمد. همه، جمعه ها تعطیل بودند و من، شنبه و یکشنبه ها. کریسمس، یک هفته کار تعطیل بود. اما هیچ کس -به جز پارسال- نبود که مثل من یک هفته تطعیلی داشته باشه...خوبی امسال و کلا ایران نبودنم این هست که فضای کاری و زندگی شخصیم یکسان هستند. دیگه پاهام یک جا نیست، سرم جای دیگه...
دقیقا هفت روز پیش، سال دو هزار و ده میلادی به پایان رسید. به طور کامل از دهه اول قرن بیست و یک خارج شدیم. اما نتیجه؟ به نظرم جهان در این سال ها مقدار زیادی از دست آوردهای اجتماعی دهه های هشتاد و نود را به راحتی از دست داد و به ناگاه غوغا سالاری، عوام گرایی و البته خشونت تئوریزه شده سر بر آورد. جهانی که در پایان قرن بیستم به فضایی "مامانی" نزدیک شده بود، ناگهان و با حضور غول چراغ جادویی بنام "بن لادن"، به عرصه تاخت و تاز "تگزاسی" های هفت تیر کش بدل گشت. اگر به اثر پروانه ای معتقد باشید، سیر وقایع این یازده سال اخیر را می توانید مانند بازی "دومینو" به هم مربوط بدانید که متاسفانه تنها مهر تائیدی است بر تفکر رنگ و رو رفته "دائی جان ناپلئونی". تروریسم، جنگ، بحران اقتصادی و مالی، بمب اتم همگی وسیله ای شدند تا آمریکای بزرگ که خودش منادی اقتصاد آزاد هست، تمام قوانین و نظریه ها های اقتصادی را قربانی انحصار طلبی های "ابر شرکت های چند ملیتی" نماید. جهان از سال 95 و با تشکیل WTO بنا بود، جهان دیگری باشد. اما فعلا احساس دائما در حال تزریق "عدم امنیت" به مردم کشورهای پیشروی جهان، اجازه هر "حماقتی" را به دولتمردانشان می دهد.
فقط اگر مروری بر شخصیت اول سیاسی کشورهای جهان در این یازده سال داشته باشید باور خواهید کرد جهان چقدر سقوط کرده. البته در این مورد لازم نیست خیلی هم راه دوری بروید...
و حالا ما، در ابتدای سال 2011، کجا هستیم؟ "ضریب همبستگی" تغیرات پی در پی نقشه جغرافیایی "ایران خانم" در دویست سال اخیر و وقایع خشونت بار جهان در یازده سال گذشته، مرا به نتایج نا خوشانیدی می رساند.
اگر صدام با همه ویژگی های احمقانه اش در عراق نبود، آیا افکار عمومی اجازه فرود چنین بلایی را بر سر مردم بخت برگشته عراق می داد؟ اگر اسامه بن لادن و ملا عمر و اصولا طالبانی نبود، افغانستان چطور میشد؟ ما چرا از جایگاه مطلوبی که در عرصه بین المللی کسب نموده بودیم به ناگاه سقوط کردیم؟ چه شد که ناگاه عده ای "ناشناس" سر رسیدند و وارث قدرت شدند؟ چه شد که علی رغم تعامل مناسب ایران و آژانس و همه گزارش های مساعد، به ناگاه البرادعی گزارشی ارائه کرد که همه چیز را تغییر داد و هر چقدر مسئولین وقت، به حق بالا و پائین پریدند فایده ای نداشت. "قدرت ها" می خواستند ما اتمی باشیم. حداقل در گزارش ها...
خاورمیانه شده گل مرطوب برای گل بازی میان ابر قدرت هایی که این روزها تمایلی به تعدیل مرزبندی های اقتصادی جهان ندارند: خودشان شکل می دهند، می سازند، خراب می کنند و بعد دوباره از اول...ما فقط کارتی هستیم برای کسب امتیاز...
دیدن خواندن فکرکردن بصیرت تدبیر
این چیه؟ سایت یه خوانندست؟ متین حک، یعنی اسم یه خوانندست؟ آخه نمی گن یکی مثل من از پشت کوه اومده اینو می خونه، هک!
چرا....چی شد....وتسه چی این طوری شد....
سوال های بی جواب همیشگی!
ان گاه خورشید سرد شد
و برکت از زمین ها رفت...
وسبزه ها به صحرا خشکیدند...
و ماهیان به دریاها خشکیدند...
و خاک مردگانش را زان پس به خود نپذیرفت...
daram ye ahange aroom goosh midamo hava ham ke inja ghashange ... kheyliyam delet besooze ma aslan az dood khafe nemishim chon dare barf miyad!:D khob arajif base harfat bishtar be ye seri dast neveshte shabahat dasht ke ye adam mitoone too malezi(inja boodi dge?) vaghti radiyo barname khoobi nadare benevise! ma kojaeem o donya chi shode harfe avamo nase! ye ki mese mano to bayad bedoone hame chiz dorost jolo rafte ta oona be hadafeshoon beresan v mano to ham betooni khamyazei az sare kesalat bekeshim...sadamo benladano in yaro raees jomhoore dolate nohom ke eshtebahan too dolate dahomam hasto obama ham nadarim... doost daram begam del bad goman madar in meh az ham midarad gol ha be aftab bar migardand ama nemishe... va man say mikonam in fekre marize daemol dargiro az siyasat biyaram biroono bebaram beshoonam kenare ye bacheye faghir ta be oon komak konam...cheghadr harf zadam! goshname ama dge ghorme sabzi ham nadarim...!khob bashi ! be hasht paha salam beresoon
عجیب نیست !؟ از زمان شروع پیدایش انسان اینگونه بود
یعنی جنگ هابیل و قابیل ! یکی غالب و دیگر مغلوب ...
عصرش متفاوت است ، کشاورزی و ماشینیزم و الکترونیک و عصر فضا ، امروز هم عصر دانائی است و این مهم نیز در اختیار قدرتمندان است که دانائی را نیز خریده و در اختیار میگیرند ، روزی ولگردی اطریشی در اختیار گرفته میشود و به قدرت میرسد و روزهای بعد هم ادامه همان راه است و نتیجه گیری کلی همان ضرب المثل قدیمی است ، همه دعواهای در جهان را اگر پالان ملا را ملاک قرار دهیم ؛ برسر پالان است و دیگر هیچ !
حال نیاز به معنای پالان است که چون شعر حافظ است
در هر کجا معنای خاص خوش را خواهد داشت ...
شادباشی .
نمی دونم چرا فکر میکنم خالا که اینجا نیستی باید زود به زود آپ کنی.....:دی
آپم . احتمالا؛ خوشحال میشم بیای ....
ممنون که سر می زنی...منتظر نوشته های جدیدتون هستم
ghorbanet ghabeli nadasht.... gooshaye khodetoon ghashang mishnave
darmorede harfet darbareye porz ha ham bayad begam manam be baresi bozorg tar ha mipardazam ama havasam has ke oona faghat porzan na hich chize dge.... pas lazem nist vaghte ziyadi barashoon bezaram!!!
به روزم
به روزم
خیلی وقته نیستی!